برخی پیش نیازهای تربیت دینی جوانان در سیره ی گفتاری علوی (1)
چکیده
این نوشتار حاصل سخنرانی حجت الاسلام دکتر عباسعلی شاملی در همایش بزرگ «امام علی (علیه السلام) و جوانان» در سال 1379 است که در مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله) و با همکاری مرکز مطالعات تربیت اسلامی و پژوهشکده ی حوزه و دانشگاه در شهر قم برگزارشد. آقای سید محمد رضا موسوی نسب کرمانی از پژوهشگران و دانشجویان دوره ی دکتری رشته ی روان شناسی تربیتی این مؤسسه کار تدوین این گفتار را به انجام رسانده اند و سپس دکتر شاملی آن را بازنگری و بازنویسی کرده اند.یافته های تربیتی این نوشتار در دو زمینه ی پیش نیازها و چگونگی تربیت دینی بر پایه ی کاوش در نامه ی 31 از نامه های امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در نهج البلاغه و پاره ای از دیگر گفته ها و کرده های امام شکل گرفته است. این یافته ها به دست دهنده ی خطوط پهنی است که مربیان در روابط آموزشی و پرورشی خود با فراگیران به ناچار باید از آنها باخبر باشند و آنها را به کار گیرند. شاید بتوان این خطوط پهن را زیر عنوان پیش نیازهای تربیتی ارتباط با متربی (فراگیر) پیگیری و تبیین کرد. ناگفته نماند که کلید واژه ی «پیش نیاز» در این نوشتار به برخی از بنیادها، اصول، هدف گذاری ها، روش مندی ها و پاره ای دیگر از مؤلفه های فرایند تربیت دینی در این گستره اشاره دارد.
کلید واژگان
شیوه های جست وجو در سیره ی علوی، پیش نیازهای تربیت دینی، چیستی و چگونگی تربیت دینی در جوانی و نوجوانی، چالش ها و مشکلات تربیت دینی.پیش در آمد
به مناسبت همایش امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و نگرش آن حضرت به جوانان، نوجوانان و جوانی بناست درباره ی مشکلات و حساسیت ها و پیش نیازهای تربیتی جوانان از دیدگاه امام علی (علیه السلام) سخن بگویم و از این رهگذر قطره ای از دریای بیکران معارف علوی تقدیمتان کنم.روز غدیر فرصتی است که با راه، پیام و شخصیت آن امام معصوم آشناتر و در پرتو این آشنایی مصداق این دعا شویم: اللّهم أحینی علی ما أحییت علیه علی بن ابی طالب و أمتنی علی ما مات علیه علی بن ابی طالب(علیه السلام)؛ «خداوندا، مرا آن گونه زنده بدار که علی (علیه السلام) پسر ابوطالب را حیات بخشیدی و مرگم را آن گونه کن که پسرابوطالب از این جهان رخت بر بست».
ما شیعیان بر این باوریم که امام امیر مؤمنان (علیه السلام) مکتب تربیتی جدیدی عرضه کرد که بی نظیرترین وکامل ترین مکتب تربیتی جهان است. به تعبیر مقام معظم رهبری امام علی (علیه السلام) یک الگوی کامل برای همه است. بنابراین می توان گفت جوانیِ پر شور او الگوی جوانان مسلمان و کسانی است که دوست دارند زندگی شان علی گونه شود.
برای دستیابی به نگرش و بینش امام علی (علیه السلام) به جوانی و جوانان و مکتب تربیتی علوی، پژوهشگران معمولاً دو راه را پیشنهاد می کنند:
بازنگری دوران جوانی امیرمؤمنان (علیه السلام)
کسی که می خواهد علی شناسی را از زاویه ی نگاه امام علی (علیه السلام) به جوان وجوانی آغاز کند، یک راه رسیدن به این هدف، جست وجو از زیربناهای شخصیتی خود امام (علیه السلام) و بازنگری، بازشناسی و بازسازی دوران جوانی پرشور آن حضرت زیر نظارت و هدایت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.اما در آغاز این راه، پیش از هر چیز با این پرسش روبه روییم که زیربنا، ملاک ها و شاخص های مکتب تربیتی علوی چیست؟ باور من این است که در یک کلام می توان گفت مکتب علوی در حقیقت، بازتاب و نمود همان مکتب تربیتیِ نبوی است.
معنای این سخن آن است که نقاط برجسته و نورانی در مکتب تربیتی امیرالمؤمنین، هم از جنبه ی نظری و هم از جنبه ی عملیاتی، همگی دستاورد و برآیند تلاش های تربیتی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی امیرمؤمنان (علیه السلام) و آموزش و پرورش ایشان انجام دادند. خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کلامی بلند، به کمیل چنین می فرماید: «ای کمیل، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تربیت شده ی خداوند سبحان است و پرورش و تربیت من به دست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته و تربیت مؤمنان برعهده ی من است».(1)
حضرت در گفتار دیگری، می فرماید: «اگر فراز و نشیب های زندگی شخصی و کوشش هایی را که برای آموزش و پرورش شما انجام داده ام بازنگری کنید، خواهید دید که همه ی آنها جهت دهنده و درس آموز است. من در گفتار و رفتار خود بزرگواری ها و فضایل برتر اخلاقی و راه شدن و تعالی را بر شما عرضه کردم».(2) چه بسا پیام این فرمایش علوی آن باشد که نه تنها گفته ها و رفتارها و منش آن امام، که سکوت ها و موضع گیری های ایشان نیز همگی درس آموز و هدایت گر بوده است.(3) امام در جای دیگر می فرماید: «اگر در کسی ویژگی اخلاقی جالب و چشمگیری دیدید، از ویژگی های همانند، همگون آن نیز جست و جو کنید»(4)
تحلیل روان شناختی این گفتار علوی این است که همواره حضور و برجستگی یک ویژگیِ اخلاقیِ برتر در یک فرد نشانه ای از آن است که ویژگی ها و فضائل همانند دیگری نیز باید در منش و شخصیت او باشد؛ زیرا صفات و ویژگی های شخصیتی در یک چارچوب شخصیتی دست در گردن هم دارد و ساختار شخصیت هر فرد چیزی نیست جز مجموعه ی در هم تنیده ای از صفات، عادات و ویژگی های تثبیت شده. مجموعه ی صفات و ویژگی ها در یک جریان زمان مند و تدریجی در سایه ی نظارت ها و مراقبت های مربی و خواست و کوشش فراگیر شکل می گیرد. از این رو، اگر در کسی نکته ی برجسته ای مشاهده شد، باید به بررسی ریشه ها و زیرسازهای آن و از جمله پی جویی از خاستگاه آن پرداخت. ردیابی این نکته در شخصیت امیرمؤمنان (علیه السلام)، ما را به شاخص ها و فضایل شخصیتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می رساند. در این باره، امام خود به سرچشمه ی ویژگی های شخصیتی خود اشاره می کنند و می فرمایند: «اگر شاخصی در شخصیت من می بینید، و اگر در روش و شیوه ی تربیتی من نقطه ای نورانی سراغ دارید، این همه بر گرفته از تأدیب الهی و رفتن در مسیری است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش روی من گشود».(5) سیره و سبک تربیتی، منش و شخصیت امام علی (علیه السلام)، بر پایه ی این گفتار ایشان، برخاسته از بینش و نگرشی روشن و خداداد و پای بندی به شیوه و سیره ی تربیتی نبوی است.
امام در گفتار دیگری، سرگذشت و داستان روزهای نوجوانی و دوران سیزده سالگی شان را، که به اسلام گرویدند و همراه و همگام پیامبر اعظم بودند، در خطبه ی «قاصعه ی» نهج البلاغه این چنین ترسیم می کنند: «در آن روزگاران، من همانند فرزندی که سایه به سایه ی مادر خود درهمه جا همراه و همگام با اوست، با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه بودم، و ایشان هر روز عَلَم و نشانه ای از اخلاق برجسته ی خود پیش روی من بر می افراشت و مرا فرمان می داد که آن راه را پیش گیرم و هدایت گری هایش را موبه مو پی بگیرم و چراغ راه زندگی خود قرار دهم».(6)
و شاید از این روی بود که وقتی صعصة بن صوحان عبدی یا اصبغ بن نباته در آخرین لحظه های زندگی امیرمؤمنان (علیه السلام)، لابه لای پرسش های خود از منزلت و جایگاه ایشان در مقایسه با تک تک پیامبران و نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید، که آیا نزد خداوند شما برترید یا حضرت آدم (علیه السلام)؟، شما برترید یا نوح (علیه السلام)؟ شما برترید یا ابراهیم یا موسی و یا عیسی (علیهم السلام)؟ امام (علیه السلام) در پاسخ هر یک، خود را از دیگر پیامبران برتر می دانست، تا اینکه صعصعه پرسید: یا علی! شما برترید یا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؟ منزلت شما در رابطه با پیامبر چگونه است؟ صعصعه می گوید: تا از امام (علیه السلام) این گونه پرسیدم، دیدم در حالت فروتنی و شرمساری ودر حالتی که دانه های درشت عرق بر پیشانی بلند امام (علیه السلام) نشست و حضرت در حالی که لرزش، گونه ها ودست ها واندامشان را فرا گرفته بود، فرمودند: وای بر تو اصبغ! این چه پرسشی است؟! أنا عبد من عبید محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).
این سخن امام، بیانگر میزان وابستگی و دینی است که علی (علیه السلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پرورش نبوی داشت. امام خود را بنده و شاگرد کوچک مکتب تربیتیِ پیامبر اعظم می دانست.(7)
بنابراین، کسانی که دوست دارند جوانیِ پر شور علی را بشناسند، نخستین راهِ آن، نگرش در سیره ی امام و مرور دوران نوجوانی و جوانی ایشان در کنار و در پیشگاه نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. اگر این دوران بازشناسی، بازسازی و پردازش شود، مربیان و آموزشگران می توانند آن برهنه را محک و ملاک آموزش و پرورش خود در ارتباط با نسل جوان قرار دهند و از آن برای بهینه سازی این روند بهره گیرند. البته این جست و جو در حقیقت کاوش در سیره ی تربیتی نبوی است. در گام های پژوهشی بعدی همین یافته ها می توانند در قالب مبانی، اصول، روش ها و اهداف تربیت دینی طبقه بندی و پردازش شوند.
توصیف جوان و جوانی در نگاه و کلام امام علی (علیه السلام)
گذشته از بازنگری و بازشناسی دوران جوانی امام علی (علیه السلام) برای دستیابی به اصول و روش های آموزش و پرورش جوانان و نوجوانان،راه دیگر، ردیابی از گفته ها و عملکردهای ایشان درباره و در ارتباط با جوانان است. در این روش، که کوتاه تر هم هست، جوانی و شاخص های جوانان را نه با مرور جوانی خود امیر مؤمنان (علیه السلام)، که از زبان ایشان هنگام توصیف جوانی جوانان و یا با مطالعه ی برخوردهایی که ایشان با جوانان داشته اند، می توان به دست آورد.از بررسی سیره ی گفتاری و رفتاری امام این نکته آشکار است که بخش مهمی از این سیره مربوط به دغدغه ی حضرت درباره ی تربیت برتر و بهینه ی فرزندان، یاران، دوستان و همه ی کسانی است که مسئولیت تربیت آنها بر دوش امام بوده است.
شایسته است توجه کنیم که هر چند کتاب گران سنگ نهج البلاغه همه ی گفته هایی نیست که حتی در دوران حکومت چهار سال و اندی امیرالمؤمنین از ایشان به یاد مانده و تنها نمایانگر بخش کمی از اقیانوس بی کران اندیشه های تابناک علوی است، اما مراجعه به غررالحکم و درر الکلم و نهج البلاغه و دقت در خطبه ها ونامه ها و کلمات قصار آن، ما را تا حدی با سیره ی تربیتی امام (علیه السلام) آشنا ساخته، بستری نورانی پیش رویمان می گشاید.
گذر ابر گونه ی فرصت های زندگی
علی (علیه السلام) به همگان، به ویژه جوانان، این گونه هشدار می دهند: الفرضة تمرّ مرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر(8)؛ «لحظه های زندگی به سان ابر، آرام و بدون توجه انسان می گذرند». ناگهان خواهیم دید که تمام عمرمان سپری شده و دیگر هر گونه اقدام برای هر تلاشی دیر شده است. راستی چه زود فرصت ها می گذرد! آن وقت باید در چارچوب واژه های «ای کاش» و«اگر» و «مگر» بگوییم: خدایا کاش دوباره آن موقعیت ها و آن روزهای شادابی، نشاط و جوانی زنده می شد! آن روزها من خام بودم و نمی دانستم چگونه از عمر و زندگی ام توشه بگیرم. پس خوب است در کنار بازشناسی این راه دوم به این هشدار امام که مخاطبش پیر وجوان است توجه کنیم.بنابراین، راه دوم برای دستیابی به سیره ی تربیتی امام علی (علیه السلام) توجه به توصیف جوان و جوانی در لابه لای گفتارها، نامه ها و خطبه های باقی مانده از امیرمؤمنان (علیه السلام) است.
جالب توجه است که امام پس از بازگشت از جنگ صفین در سرزمینی به نام «حاضرین» وارد خیمه ی خود شدند و مدتی طولانی به نوشتن پرداختند. آن نوشتار می بایست امر سرنوشت ساز و مهمی می بود؛ چون ساعت ها وقت امام را به خود مشغول داشت. وقتی حضرت از خیمه بیرون آمدند، یاران در دست ایشان نامه ای دیدند که خطاب به فرزندشان امام مجتبی (علیه السلام) نوشته بودند که به شهادت اسناد تاریخی، در آن اوان، سی سال از سن مبارکشان می گذشت. در این نامه، یکی از بهترین توضیح ها، تفسیرها و تبیین ها از جاذبه های جوانی، حساسیت های آن، ظرافت های روحی- روانی جوان و هدف گذاری های تربیت دینی که می توان برای جوان و جوانی ترسیم کرد و راهکارهای لازم برای مربیانی که درصدد ارتباط بهینه با جوانان اند، بیان شده است.
نامه ی سی و یکم امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه به گفته ی بیشتر نهج البلاغه شناسان نامه ای است که امام خطاب به فرزندشان حسن نوشته اند. البته بعضی هم می گویند:
این نامه خطاب به محمد بن حنیفه، دیگر فرزند حضرت می باشد. راز اختلاف هم این است که علی (علیه السلام) در این نامه، نه در مقام یک معصوم، بلکه در جایگاه یک پدر و یک مربی دلسوز که دغدغه ی تربیت و آینده ی فرزندشان را دارند، مطالب را بیان کرده اند و این خود یکی از الطاف و هدیه های بزرگی است که امام (علیه السلام) به ما تقدیم کرده اند.
پی نوشت ها :
*فارغ التحصیل دکتری علوم تربیتی از دانشگاه مک گیل کانادا، دارای تحصیلات حوزوی سطح4، عضو هیئت علمی موسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله) و استاد حوزه و دانشگاه.
1.شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، (انتشارات بنیاد فرهنگی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم،1373)، تعقیبات نماز صبح.
2.«یا کمیل! إن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) – عزّوجلّ - و هو أدّبنی وأنا أؤدب المؤمنین و أورّث الأدب المکرمین». ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج77،ص269، روایت1، باب11؛ محمدی ری شهری، میزان الحکمه،ج1، ص 78، حدیث429.
3.و أرایتکم کرائم الاخلاق من نفسی. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج6، باب 86، ص 373؛ نهج البلاغه، ترجمه ی سید جعفر شهیدی، خطبه ی 87، ص 79:«با خوی خود، به شما نشان دادم که اخلاق گزیده و برتر چیست».
4.إذا رأیتم فی رجل خلّة رائعةً فانتظروا أخواتها: ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج69، ص 411، روایت 129، باب38.
5.و إنّی علی بیّنة من ربّی و منهاج من نبیّی. ر.ک: ابن ابی الحدید، همان، ج7،باب96، ص71.
6.و لقد کنت أتّبعه إتّباع الفصیل أثر أمّه یرفع لی فی کل یوم من أخلاقه علماً و یأمرنی بالإقتداء به. سید جعفر شهیدی، همان، خطبه ی 192، ص222؛«و من در پی او- در سفر و حضر- چنان که شتربچه در پی مادر می رود، می رفتم و وی هر روز برای من از اخلاق خود نشانه ای بر پا می داشت و مرا به پیروی آن می گماشت».
7.ر.ک: حدیقة الشیعة و نیز فیض کاشانی، الوافی. جالب است بدانید که عبارت «أنا عبد من عبید محمد» در روایت دیگری هم از امام علی (علیه السلام) نقل وارد شده است. روزی یکی از دانشمندان یهود بر آن حضرت وارد می شود و از ایشان می پرسد: خداوند از کی و از چه زمانی بوده است؟ امام می فرمایند: مادرت به سوگت بنشیند، این چگونه پرسشی است؟! خداوند از کی نبوده که تو می پرسی از چه زمانی بوده است؟! خدای من بی آنکه پس و پیشی داشته باشد پیش از پیشین ها بوده است و پس از پسین ها هم خواهد بود بی آنکه خود پسین باشد. او غایت و پایانی هم ندارد، اما خود پایان همه ی پایان هاست. آن گاه دانشمند یهودی که از این پاسخ امام به شگفتی می افتد، می پرسد: آیا شما پیامبرید؟! امام از این پرسش بر خود می لرزد و می گویند: وای بر تو! من بنده ای از بندگان محمدم. ر.ک: طبرسی، الإحتجاج، ج1، ص210، کلینی، الکافی، ج1، ص 90 برگرفته از لوح فشرده ی جامع فقه اهل البیت (علیهم السلام).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}